اولین ارائه ای که دادم!

سلام، امروز یکی از روز هایی بود که اوج استرس رو داشتم. البته اونقدر هم زیاد نبود ولی از دید خودم زیاد بود. به هر حال استرس رو داشتم 😀 تا به امروز ارائه کلاسی ندادم بودم (البته چند مورد بوده ولی ارائه نمیشد بهشون گفت) برای همین چون تجربه اولم بود از هر جهت درگیری فکری داشتم که باعث به وجود اومدن استرس میشد!

شخصیت من روی کم حرفی هست! زیاد اهل حرف زدن نیستم برای همین وقتی امروز قرار بودم برم جلو و برای دقایقی صحبت کنم همین مورد هم جزء مواردی بود که ایجاد استرس برام می کرد.

از دیگر موارد حظور 2 گروه دسته افراد بود! دسته اول ریش سفیدان کلاس! از شانسم فقط تو همین درسی (اصول سرپرستی) که قرار بود ارائه بدم یه 10 نفر از یه رشته دیگه (املاک) هم بودن که برخی هاشون از پدر من هم در سن بزرگ تو هستن 😀 اینکه جلوی چنین افرادی بخوام حرف واقعا برام یه  دغدغه شده بود.

گروه دوم هم خانم ها بودن! (برای این گروه یه چند خطی نوشته بودم ولی از انتشار اونها منصرف شدم!!)

و اما اصلی ترین عاملی که باعث استرس در من میشد حرف زدن در موردی (قرداد روانی کار) بود که خودم اطلاعاتی ندارم و صرفا با یک جستجو در گوگل مطالب را جمع آوری کرده ام. برای همین این استرس در من وجود داشت که شاید برای قسمتی سوال بپرس که این فلان بند رو توضیح بده که خب خدا رو شکر چنین سوالی پیش نیومد 😀 اگر ارائه درباره موضوعی بود که خودم دانش اش رو داشتم شاید اصلا هیچکدوم از این موارد هم نمی تونستن باعث استرس شوند.

البته استرس من برخلاف تصورم که فکر میکردم لحظه به لظحه بیشتر خواهد شد و انتظار داشتم اوج آن وقتی باشد که جلو حرف میزنم ولی کاملا برعکس بود!!! تا وقتی که جلو برم استرس داشتم ولی وقتی جلو بدم تا قسمتی که مطلب رو مطالعه کردم و تسلط داشتم استرس آنچنانی نداشتم وخیلی کم بود، تا اینکه به اسلاید آخر رسیدم که به دلیل نبود وقت اون اسلاید رو روش کار نکرده برای همین موقع توضیح اون اسلاید استرسم دوباره به اوج برگشت ولی همون اسلاید آخرین اسلایدی بود که قرار بود من توضیح بدم و با دست زدن حاظرین :دی جای خودم رو به دوستم مرتضی نورانی دادم 😀

مطمئنا در این ارایه که دادم اشکلات زیادی وجود داشت ولی با تایید استاد آقای سیروس مهر فهمیدم که نتیجه کار قابل قبول بود.

خلاصه این ها رو اینجا نوشتم که در آینده خودم بیام این پست رو بخونم و یاد امروز امروز یکشنبه 11 خرداد 1393 بیفتم و بخندم :))

این هم یه پست کاملا شخصی در یک وبلاگ شخصی عمومی 😀

پیام کیوانی

نوشتن رو دوست دارم، چون باعث افزایش آگاهی خواننده میشه. تمام سعی ام این هست که مطالبی که می نویسم برای افرادی هم که مراجعه می کنند مفید و کاربردی باشه ولی قطعا مواردی خواهند بود که اصلا به درد شما نمی خورن! چون اینجا "وبلاگ شخصی" هست.

۸ دیدگاه‌

  1. میلاد صابریان گفت:

    سلام پیام جان خسته نباشی :دی
    میگم چند تا چیز اینجا برا من دغدغه ایجاد کرد :دی
    1-چرا ((ض)) رو به صورت ((ظ)) مینویسی :دی
    2-تو چه رشته ای در حال تحصیلی ؟
    3-ریش سفیدان دقیقا به چه افرادی اشاره دارد :دی منظور افراد ترم بالا هست ؟ :دی

    • سلام مستر میلاد:دی ، شما هم خسته نباشی 🙂
      دغدغه هات من رو کشته :دی
      1. کجاش غلط داره بگو اصلاح کنم؟ :دی
      2. اینترنت و شبکه های گسترده ( بعضی وقت ها خودم تو گفتن اش دچار دوشواری میشم 😐 ) :دی
      3. به افرادی ریش و موهای سفیدی دارند و خود استاد هم موقع ورود آنها به کلاس به پایشان بلند می شود :)) و چون از گروه دیگه ای هستن و فقط در طول هفته یکبار زیارتشان می کنیم نمیدونم ترم چند هستن!

      حالا من یه سوال ازت بپرسم 😀
      بلاگ شخصی داری ؟

  2. علی احمری گفت:

    سلام
    چس ترمی؟
    خدافظ
    😀

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *